در هر جامعهای هستند افرادی که به دلیل منزلت اجتماعیشان از افراد دیگر سرشناستر بوده و محبوبیت خاصی در میان طرفدارانشان دارند. میزان محبوبیت این افراد نیز با هم متفاوت است و بسته به نوع فرهنگ در سطوح مختلف قرار میگیرد.
یکی از این سطوح تقدسگرایی است که از سطوح افراطی طرفداری محسوب میشود. طرفداران شخصیت محبوبشان را چنان مقدس میشمارند که کوچکترین نقدی علیه او را جرمی بزرگ تلقی کرده و جبههگیریهایی در درجات مختلف (بسته به نوع فرهنگشان) انجام میدهند.
مدعیان روشنفکری مخالفان خود را جاهل و بیسواد میدانند. سیاستمداران نیز به منتقدان عملکرد خود برچسبهایی چون وطنفروشی میزنند.
در این میان بالاترین درجه از جبههگیری در برابر مخالفان و منتقدان را طرفداران افراطی مذهبیون دارند. از نظر آنان منتقدان «کافرانی جهنمی هستند که خداوند به آنها نگاه هم نمیکند». در این میان هیچ توجهی به جایگاه متهم ندارند و انتقاد کافی است تا فرد محکوم شود. برای مثال در قرون وسطا مارتین لوتر منتقد کلیسا و پاپ در حالی به سوزاندهشدن در آتش محکوم شد که اندیشههای مذهبی بسیار محکمی داشت.
چنین افراطی در میان این قشر بسیار نگرانکننده است. چرا که هرگونه انتقادی از آنها٬ از سوی طرفدارانشان کفر محسوب شده و این طرفداران وظیفه خود میدانند تا به عنوان جانشین خداوند احکامش را اجرا کنند.
نگارنده نیز از ترس آنکه مبادا به کفرگویی متهم شود٬ سخن را کوتاه میکند که «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».